امروز فهمیدم …
خدا شانه هایم را
فقط برای این نیافریده است
که کوله بار غم هایم را به دوش بکشند … !
گاهی لازم است …
با یک لبخندشانه هایم را بیندازم بالا …
و بگویم :
بی خیال

نیاز نیست آدما رو امتحان کنید
کمی صبر کنید
خودشون امتحانشون رو پس میدن...

בر مـَـטּ "احســآس مُــرבه است" !!

اینجـــا بـﮧ مـَرز بـے تـَفـاوُتـے هـا رسیـבه ام

בلـَــم را בيگــر هیـــچ نمـے لرزانــב!!

בر مـَـטּ دلهـُــره….

בر مـَـטּ تـــرس….

בر مـَـטּ "احســآس مُــرבه است" !!

ایـטּ روزهـآ بــے خـیـآل خیـالـَم شـُבه ام 

مـُنتظرَم בنــیـا تـَمـام شـَوב...!

ه گل گفتم: "عشق چيست؟" گفت: "از من خوشگل تر است...

به پروانه گفتم: "عشق چيست؟" گفت: "از من زيبا تر است...

به شمع گفتم: "عشق چيست؟" گفت: "از من سوزان تر است...

به عشق گفتم: "آخر تو چيستي؟" گفت: "نگاهي بيش نيستم ...

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم

دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد

حال دختر خوب نبود

نیاز فوری به قلب داشت

از پسر خبری نبود

دختر با خودش میگفت

میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..

ولی این بود اون حرفات

حتی برای دیدنم هم نیومدی

شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم

آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید

چشمانش را باز کرد

دکتر بالای سرش بود

به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟

دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده

شما باید استراحت کنید

درضمن این نامه برای شماست

دختر نامه رو برداشت

اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد

بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود

سلام عزیزم

الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام

از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم

میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم

پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم

امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه

(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند

اون این کارو کرده بود

اون قلبشو به دختر داده بود

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد

و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم

سکوت هایم را تفسیر نکن...سکوت هایم را که تفسیر می کنی بند کفش هایت را می بندی و من متهم می شوم به سرد بودن...

سکوت می کنم تا به جای لب هایم چشمانم سخن گویند...تا کلمات به جای حنجره ام از چشمانم در بیایند...

سکوت می کنم تا در سکوتم بیندیشی به نبودم...

سکوت می کنم تا بدون فریاد هایم تصمیم بگیری.تا بدانی بدون من سکوت هایت چگونه خواهند گذشت...تا بدانی در تنهاییت سکون چگونه زجه خواهد زد...

اکنو ن سکوت می کنم تا زندگی بدون من را تجسم کنی...

تصمیمت را بگیر...اگر رفتی دیگر لطفا بر نگرد...این جاده دور زدن ممنوع است...

مسافر کوچولو 
یادت باشه 
یه روزی
یه جایی
به یه کسی که تورو خیلی دوست داره 
باید 
بابت تک تک کارات 
نگاهات 
حرفات 
و ....
جواب پس بدی!!!
پس مواظب خودت باش که یه وقت شرمندش نشی!!!!
یادت باشه اون هیچ وقت مسافر کوچولوشو تنها نمی ذاره!!!!